Friday, May 29, 2009

پدر دانشجوی دربند فرزندش را به استقامت در برابر دژخیمان فراخواند

کميته گزارشگران حقوق بشر
پرونده دانشجوی زندانی محمد پوعبدالله به شعبه 28 دادگاه انقلاب ارسال شده است. مادر این دانشجوی زندانی با بیان این مطلب گفت:" طی هفته گذشته بارها با مراجعه به دادگاه انقلاب خواهان تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه شدم، اما قاضی اعلام کرد که پرونده وی به دادگاه ارسال شده است."
محمد پورعبدالله پیش تر نیز در سال 86، در جریان بازداشت گسترده دانشجویان چپ، بیش از 50 روز را در بازداشتگاه 209 زندان اوین به سر برده بود.
در هفته های گذشته، سایر بازداشت شدگان پرونده " آذرماه 86" نیز با دریافت احضاریه هایی به دادگاه احضار شده اند.
پدر محمد پورعبدالله که فرزندش هم اکنون بیش از 100 روز است در بازداشت به سر می برد، با سرودن شعری برای وی، او را به استقامت فراخوانده است. پدر این دانشجو، زمانی این شعر را سرود که پسرش را در دادگاه انقلاب، با دست بند و وضعیت نامناسب مشاهده کرد. این شعر در زیر می آید:"
هستی
ترا دوست دارم
نه زانکه تعلقی به من داری
ترا دوست دارم
زانگونه که هستی
ترا می ستایم
زانکه در جستجوی خویشی
ترا که سیاوش وار از آتش گذر می کنی
تا بی گناهیت،معصومیتت و ایمان خود را عیان سازی
آنروز هم
که در داد سرای عدالت؟!
با دستبندی همره سوداگران
در کنج دیوار سنگی پا برهنه لمیده شدی
چشمان مهربانت را پیامی بود
که آوای مرغ آمین را ندا میداد
آنروز
زندگی،ترس،ایمان
معنای دگری داشت
آنروز
ساختن و ساخته شدن نمای دگری داشت
و دگر روز را به یاد آر
که در کنج سلول انفرادی-بهای
(ش)شرافت
(ک)کرامت
(ن)نه گفتن
(ج)جوانی
(ه)همت را
چگونه پرداختی و
ققنوس وار بر خاستی
اینک بیاندیش
که کج اندیشان را ابایی نیست،مرامی نیست
اینک بیاندیش
چگونه زیستن را
در دامگه صیادان
اینک بیاندیش
که آسمان عشقت ستارگانی دارد
که چشم انتظار نور تواند
آری زندگی را دو باید
به یک تجربه آموختن
وان دگر به کار بستن

Sunday, May 24, 2009

دموکراسی

با ترس یا با ریش گرو گذاشتن 
دموکراسی دس نمیاد
نه امروز نه امسال
نه هیچ وخت خدا
.....
دیگه ذله شده م از شنیدن این حرف
که: هر چیزی باید جریانشو طی کنه، فردا هم روز خداس
من نمیدونم بعد از مرگ
آزادی به چه درد آدم میخوره
من نمیتونم شیکم امروزمو
با نون فردا پر کنم
لنگستون هیوز- ترجمه شاملو


Friday, May 22, 2009

ادامه سرکوب فعالین دانشگاه پلی تکنیک

سعید کوهی دانشجوی کارشناسی ارشد رشته برق دانشگاه پلی تکنیک و روشنک فانی دانشجوی کارشناسی رشته فیزیک این دانشگاه، ازدانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک به اتهام برگزاری و سازمان دهی سلسله اعتراضات دانشجویان پلی تکنیک که در اسفند ماه 87 علیه پروژه دفن قربانیان جنگ در دانشگاه درگرفت، هرکدام به "منع موقت از تحصیل به مدت یک نیمسال با احتساب سنوات به انضمام محرومیت از تسهیلات رفاهی از قبیل وام، خوابگاه و ... تا پایان یک نیمسال محرومیت" محکوم شدند
لازم به ذکر است که سعید کوهی مجددا در تاریخ 3 خرداد 88 به کمیته انضباطی احضار شده است. همچنین روشنک فانی پیش از این بارها و بارها در کمیته انضباطی و حراست دانشگاه در ارتباط با فعالیت های سیاسی و اجتماعی تحت بازجویی نیروهای امنیتی داخل و خارج از دانشگاه قرار گرفته است.

Monday, May 18, 2009

بهبود وضعیت حقوق بشر از یک رئیس جمهور بر نمی‌آید

ناصر زرافشان

میرحسین موسوی کاندیدای ریاست جمهوری در بیانیه حقوق بشر خود اعلام کرده که قصد دارد معاونت حقوق بشر در ریاست جمهوری ایجاد کند. دکتر ناصر زرافشان فعال حقوق بشر معتقد است که بهبود وضعیت حقوق بشر نیاز به تغییرات ساختاری دارد.

روز یکشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ماه بیانیه حقوق بشر و حقوق شهروندی از سوی مهندس میرحسین موسوی نامزد ریاست جمهوری منتشر شد. وی در این بیانیه با تاکید بر همسازی دین اسلام با اعلامیه‌های جهانی حقوق بشر و اینکه در دین اسلام حقوق بشر یک حق خدادادی و در نتیجه غیرقابل سلب است، متعهد شده است که در صورت رئیس جمهور شدن، موازین بین‌المللی حقوق بشر را رعایت خواهد کرد.
 آقای موسوی در بیانیه خود از جمله وعده داده است که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، حریم خصوصی افراد را محترم خواهد شمرد، آزادی بیان و اجتماعات را مورد حمایت قرار خواهد داد، با اقلیت سیاسی منصفانه رفتار خواهد کرد، از حقوق زنان دفاع کرده و اعمال هرگونه شکنجه را ممنوع اعلام خواهد کرد.

دکتر ناصر زرافشان وکیل پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای که در جریان پیگیری این پرونده به اتهام افشای اسرار حکومتی به سه سال زندان محکوم شد، معتقد است که این گونه سخنان، شعارهای تبلیغاتی است که تنها در فاصلۀ زمانی نزدیک به انتخابات تاریخ مصرف دارد و در ساختار کنونی ایران اجرا نخواهد شد.

دکتر زرافشان (عضو کانون نویسندگان ایران) به واقعه اعدام دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ اشاره کرده، می‌گوید در آن زمان مهندس موسوی نخست وزیر بودند، بنابراین بهتر است که ابتدا در مورد این رویداد اظهارنظر کنند و بعد وعدۀ تشکیل معاونت حقوق بشر را بدهند.

دویچه‌وله: آقای دکتر زرافشان، میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری اعلام کرده که اگر رییس جمهور بشود، دفتر معاونت حقوق شهروندی و حقوق بشر در ریاست جمهوری ایجاد می‌کند. فکر می‌کنید آیا ایجاد یک چنین معاونتی می‌تواند تاثیری بر بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران داشته باشد؟

دکتر ناصر زرافشان: نظر به این که آنچه در اینجا به انتخابات موسوم است، یعنی اول افرادی از طریق فیلترها و تمهیدات دیگری انتخاب می‌شوند و بعد بین انتخاب‌شده‌ها انتخابات می‌گذارند، علی‌الاصول به کل انتخابات اعتقادی ندارم. اما در مورد ایشان و صحبت‌هایی که کرده‌اند، بدون این که قصد بی‌احترامی به هیچ کس را داشته باشم، می‌خواهم بگویم اعمال افراد دروغ نمی‌توانند بگویند، اما خود آدمها می‌توانند دروغ بگویند. بنابراین اگر از روی اعمال افراد که واقعیت پیدا کرده و اتفاق افتاده قضاوت بکنید، مطمئن‌تر است تا این که از روی وعده‌هایی که می‌تواند واقعیت پیدا بکند و می‌تواند نکند داوری کنیم. آقای میرحسین موسوی در سال ۶۷، یعنی زمانی که بزرگترین پروژه‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی در این مملکت اتفاق افتاد، نخست‌وزیر این مملکت بوده‌اند. من خیال می‌کنم پیش از هر چیز ایشان باید در این زمینه برای جامعه و برای مردم بگویند نقش‌شان چه بوده است و در آن زمینه چه موضعی دارند، بعد در خصوص ایجاد معاونت حقوق بشر و حقوق شهروندی صحبت بکنند. همان طور که گفتم آنچه از آدمها سر زده و اعمال آدمها، معیار قابل اطمینان‌تری است تا وعده‌های آنان.

بنابراین شما براساس سابقه‌ی دوران هشت‌ساله‌ی نخست‌وزیری آقای موسوی فکر می‌کنید که ایشان این وعده‌هایی که داده‌اند فقط می‌تواند یک وعده‌ی انتخاباتی باشد و توانایی انجام این وعده‌ها را نخواهند داشت؟

من علاوه بر آنچه به شخص ایشان مربوط می‌شود، با توجه به ساختار موجود هم گمان می‌کنم که این حرفها حرف است و در مرحله‌ی حرف باقی خواهد ماند و تحقق یک چنین صحبت‌هایی نیاز به تغییر ساختاری در ایران دارد که الآن از عهده‌ی آقای موسوی یا سایر کسانی که کاندیدا هستند خارج است.

 من دقیقا در مورد همین می‌خواستم از شما سوال کنم که اصولا چقدر معتقدید که بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران در اختیار یک رییس جمهور خواهد بود؟

 من اعتقادی ندارم و گمان می‌کنم که در این زمینه‌ی خاص جز متشکل شدن مردم از پایین برای کسب آن قدرتی که برای بهبود وضع لازم است، هیچ اهرم و هیچ راه دیگری وجود ندارد.

آقای دکتر زرافشان عده‌ای معتقدند همین که کاندیدایی آمده و در مورد حقوق شهروندی و حقوق بشر صحبت می‌کند و وعده‌ی این را می‌دهد که می‌خواهد معاونت حقوق بشر ایجاد بکند، این را باید به فال نیک گرفت. نظرتان راجع به این موضوع چیست.

حرف خوب البته خوب است. بحث بر سر این است که آیا تا چه حد این حرفهای خوب می‌تواند به عمل‌های خوب تبدیل بشود. من در آن مقام دارم صحبت می‌کنم. وگرنه بابت همین حرفهای خوب هم، باید خوشحال بود که این حرفها زده می‌شود. ولی حرفهایی‌ست که مربوط به فصل موسم انتخابات است و باید بگویم که با توجه به مجموعه‌ی نظام موجود که حالا در این فرصت کوتاه امکان رفتن در جزییاتش نیست و بسیار کمتر از اینها هم با این مَلِک و این روزگار شدنی نیست

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

تحریریه: بهنام باوندپور

Sunday, May 17, 2009

مادر محمد پورعبدالله: پسرم نمی تواند راه برود، چه کسی دیه پای او را می دهد؟

 
منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر

27 اردیبهشت 1388 

کليد واژه ها : دانشگاه , زندانيان سياسي 


محمد پورعبدالله از دانشجویان طیف چپ، که در بهمن ماه بازداشت شده بود، همچنان در زندان قزل حصار نگهداری می شود. به گفته مسئولان دادگاه انقلاب قرار است، پرونده وی ظرف چند روز آینده تعیین شعبه شود.

این دانشجوی زندانی دانشگاه تهران، که در جریان بازداشت دانشجویان طیف چپ در آذرماه 86 نیز بازداشت شده بود، در شرایطی در زندان قزل حصار نگهداری می شود که این زندان در طبقه بندی سازمان زندانها، محل نگهداری جرایمی چون قتل، قاچاق شرارت و ... است.

مادر این دانشجوی زندانی که طی سه ماه گذشته بارها با مراجعه به دادگاه، خواهان آزادی فرزند خود شده است، درحالی که به شدت از وعده های دروغ قاضی دادگاه شکایت دارد، می گوید:" چرا بچه من باید در زندان باشد، چون ایرانی است؟ اگر خارجی بود آزادش می کردند؟ "

او در مورد وضعیت محمد می گوید:" بعد از این مدت، دیروز توانستم با پسرم در زندان ملاقات کنم. در بند عمومی زندان قزل حصار نگهداری می شود. در ملاقات متوجه شدم که نمی تواند خوب راه برود، هر چه ازاو پرسیدم چه شده ، پاسخی نداد. وقتی شلوارش را بالا زد، دیدم از 28 اسفند ماه که بچه من را در بند 209 کتک زدند، تا حالا هنوز پای این بچه از زانو به پایین متورم است و زخمی است. خودش چیزی در این مورد نمی گوید، اما من می دانم که در بند 209 به شدت بچه من را شکنجه کرده اند."

الان دندان درد دارد، دارو نمی دهند. هفته ای 5 نفر را به بهداری منتقل می کنند، در آنجا هم هیچ رسیدگی به وضعیت آنان نمی کنند. دارو نمی دهند. من خودم دارو خریدم برای درد دندانش، اما اجازه نمی دهند دارو رابه او برسانم. در یک زندانی که همه معتاد هستند و وضعیت بهداشتی زیر صفر است، پسر من به چه اعتبار و امنیتی برود دندانش را در بهداری زندان بکشد؟ وضعیت غذا هم که افتضاح است، من علاوه بر اینکه باید برای مایحتاجش به او پول بدهم، هفته ای 50 هزارتومان نیز پول می ریزم برای اینکه بتوانند مواد غذایی تهیه کنند و غذا در زندان درست کنند. آخر این شد وضعیت زندان؟!"

او ادامه می دهد:" اصلا جای بچه من در زندان نیست. بچه من به چه جرمی باید در زندان قزل حصار باشد؟ اگر اتهامش سیاسی است، چرا باید در زندان قزل حصار باشد، چرا به اوین منتقلش نمی کنند؟ دادگاه انقلاب به آقای مصطفایی( وکیل محمد) قول داد که برایش وثیقه تعیین می کند. دو روز پشت سرهم بچه من را آوردند دادگاه، شما تصور کن که یک مادر؛ بچه اش را در چنین شرایطی ببیند، البته همه انسان هستند، ولی یک پسر 23-24 ساله دانشجو را با یک مرد 70 ساله معتاد دست بند زدند، آنجا صندلی خالی هست، اما اجازه نمیدهند اینها بنشینند، روی زمین نشستند، روی خاک. مگر اینها انسان نیستند؟ "

" بعد گفتند گواهی پزشک متخصص مادرش را بیاورید، که تأیید میکند عدم آزادی محمد میتواند برای من خطر جانی داشته باشد، این گواهی را هم ضمیمه پرونده کردیم و گفتند که با قرار وثیقه آزاد می شود. اما بعد حرفشان را تکذیب کردند که اصلا وثیقه ای صادر نشده! قاضی سبحانی هم می گوید من برای آزادیش حرفی ندارم اما معاون دادستان مخالف است!"

این معلم بازنشسته در مورد انتقال پسرش به بند 209 برای بار دوم میگوید:" دوباره همان بازجویی های قبلی را تکرار کردند که اتهاماتش را بپذیرد، اما محمد می گوید من کاری نکردم که امضا کنم. می گویند وبلاگ نوشتی، الان دیگر همه وبلاگ می نویسند، فقط می خواهند خانواده را اذیت کنند، اینها مردم آزارند، آیا اینها مسلمانند؟ اولین شرط مسلمانی این است که اگر کسی را زدی، بدنش را زخمی کردی باید دیه آن را بپردازی، الان دیه پای بچه من را چه کسی می دهد؟ من بقیه بدنش را ندیدم، فقط پاهایش را دیدم، بچه من نمی تواند راه برود، دیه اش را چه کسی می دهد؟ قاضی سبحانی یا آقای شاهرودی؟ چرا کسی به داد مردم نمی رسد؟ "

Friday, May 8, 2009

تجمع موفقیت آمیز دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز در اعتراض به کشیده شدن دیوار حائل جنسیتی

دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در اعتراض به کشیدن دیوار حائل به منظور جداسازی جنسیتی درکتابخانه این دانشگاه تجمعی اعتراضی برگزار کردند و جلوی ساخت آن را گرفتند. ماجرا از آنجا آغاز شد که در روزهای گذشته ماموران انتظامات و حراست مجتمع نیایش(دانشکده فنی و معماری) با حضور سوال برانگیز خود در کتابخانه این مجتمع محدودیت های بی ضابطه و خارج از عرفی را در مورد نحوه نشستن،مطالعه و ارتباط دانشجویان اعمال می کردند.

مسئولین این دانشکده در ساعات شلوغ مطالعه و ازدحام کتابخانه تصمیم به کشیدن این دیوار که مصالح و لوازم آن از پیش به محل مورد نظر آورده شده بود می گیرند. با سر و صدای زیاد دانشجویان در اعتراض به این حرکت و درگیری ماموران انتظامات دانشکده با دانشجویان فضای کتابخانه به شدت متشنج می شود. نیروهای انتظامات و رییس حراست سراسیمه و به سرعت در محل کتابخانه حاظر می شوند تا با برخورد و تهدید دانشجویان جلوی اعتراض دانشجویان را که لحظه به لحظه بر تعدادشان اضافه می شد بگیرند. رییس انتظامات هدف از ایجاد این دیوار را جلوگیری از "کثافت کاری دانشجویان" ذکر می کند که این جملات با اعتراض شدید دانشجویان و هو کردن وی همراه می شود.

در نهایت با ادامه یافتن اوضاع حدود 200 نفر از دانشجویان معترض با ایستادن در مسیر کشیده شدن دیوار و دست زدن به تجمعی خود جوش دانشگاه را مجبور به عقب نشینی می کنند و موفق می شوند جلوی کشیده شدن این دیوار را بگیرند. در پایان دانشجویان مصرا از مسوولین دانشکده خواستند که از چنین اقداماتی که توهین به شعور دانشجویان محسوب می شود خودداری کنند و تهدیدکردند که اگر دانشگاه اقدام به هرگونه تفکیک جنسیتی در محیط دانشگاه بنماید جلوی آن خواهند ایستاد .

البته رئیس دانشکده هدف از این اقدام را ایجاد محیطی برای کتابخانه دیجیتال عنوان نموده است که با گفته رئیس انتظامات دانشکده در تضاد قرار دارد.

لازم به ذکر است تفکیک جنسیتی در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز اخیرا شدت بیشتری پیدا کرده است که می توان یه ساخت راه پله های جدا برای دانشجویان دختر و پسر در دانشکده های علوم انسانی و علوم اجتماعی و همچنین جداسازی کلاس های دروس عمومی اشاره کرد

Wednesday, May 6, 2009

اعتراضات دانشجویان به سخنرانی میرحسین موسوی در دانشگاه مازندران

گزارش مراسم:

ساعت ۱۰:۳۰

سالن همایشهای دانشگاه مازندران در حال آماده ساری برای برگزاری مراسم سخنرانی میر حسین موسوی است. اتوبوسی از دانشگاه صنعتی بابل دانشجویات تحکیم وحدتی این دانشگاه را با خود به دانشگاه مازندران آورده است.کارکنان ستاد میرحسین در حال پرکردن سالن با پوستر های میر حسین هستند!

ساعت ۱۱:۲۰

میرحسین به سالن همایشها که در واقع همان مسجد سابق دانشگاست می آید بالاخره! دانشجویان که تعداد زیادی از آنها از دانشگاه صنعتی بابل آمده اند و طرفدار میرحسین هستند سالن را قرق کرده اند. تقریبن بیشتر دانشجوها اصلن نمی دانند برای چه آمده اند و که را تشویق می کنند! تنها جیزی که در ذهن های شان هک شده اینست که میرحسین حتما اوضاع را بهتر می کند و باید به تبعیت از انجمن اسلامی دانشگاه که خودش را نماینده مطالبات آزادیخواهانه ی دانشجویان معرفی می کند آنها هم سنگ میرحسین را به سینه بزنند.

دانشجویان چپ گرا هم با پلاکاردهایشان آمده اند! جیزی که این وسط جالب است برخورد مدعیان حق آزادی بیان در قبال پلاکاردهای دانشجویان چپ دانشگاه مازندران است. که آن هم در جای خود شنیدنی است. در هر حال مزاحمت های میرحسین چیان دانشگاه نتوانست دانشجویان چپ را برای پایین نگه داشتن پلاکارد هایشان قانع کند! حتی در نزدیکی های اتمام مراسم به تعداد پلاکاردهایشان افزوده شد!

شعارهای پلاکاردها عبارت بودند از:"اصلاحات مرده است" " نخست وزیر۱۹ شهریور ۶۷" "بنیادگرایی در لباس اصلاحات" و ...

ساعت ۱۲

تقریبا تا اینجای در وعده و عید های انتخاباتی میرحسین گذشت و پس از آن نوبت سوالها و طرح مطالبات دانشجویان بود!

رضا عرب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه مازندران پشت تریبون رفت و و این پرسش هم با چند خواسته مطرح و از همه جالب تر پاسخ سرسری میرحسین بود !

بعد یا قبل از آن هم نماینده زنان انجمن اسلامی پشت تریبون رفت و از مطالبات زنان و چگونگی برخورد میرحسین در صورت رئیس جمهور شدن با کمپین یک میلیون امضا سوال کرد .

بعد از آن نوبت نماینده ی بسیج دانشجویی دانشگاه بود که چنان با مخالفت دانشجویان روبرو شد که حتی کلمه ای از صحبت هایش هم شنیده نشد و این نماینده بسیجیان هم توسط دانشجویان هو شد و تنها چیزی که بارز بود تقلایش یرای جیغ کشیدن بود و در تمام مدت این تلاش دانشجویان هو می کشیدند و "توپ –تانگ-بسیجی دیگر اثر ندارد " سر می دادند.

همانطور که انتظار می رفت ستاد برگزاری مراسم به دانشجویان چپ گرا حق طرح پرسش هایشان را نداد و پلاکارد "ما تریبون می خواهیم "هم به پلاکاردها اضافه شد!
وسر آخر محسن برزگر یکی از دانشجویان تعلیق خورده ی دانشگاه صنعتی بابل پشت تریبون رفت و به شکل کوبنده ای پرسشش را مطرح کرد. برزگر در ابتدا اشاره ای به خاتمی بود که از خواست مردم ایران دفاع نکرده است و مردم ایران پس از دوره های مشقت حق دارند که راحت زندگی کنند. پرسش محسن برزگر حاوی اشاراتی به سکوت
۲۰ ساله میرحسین در مقابل فجایعی که در ا ین چند سال اتفاق افتاده از جمله قتل های زنجیره ای و کشتار شهریور ۶۷ بود. برزگر در ادامه سوالش مطرح کرد که احمدی نژاد هم درست زمان تبلیغات ریاست جمهوری اش شعارهایی مشابه میرحسین را تکرار می کرد و چه تضمینی وجود دارد که میرحسین پس از انتخاب شدن شعارهایش را فراموش نکند! و همینطور ادامه داد که ناامیدانه چشم انتظار رئیس جمهور آینده هستیم!
میرحسین هم در پاسخ به برزگر به اینکه خارج از قانون اساسی کاری انجام نخواهد داد اشاره کرد و اظهار داشت که حالا ما نمی گوییم شما کافر هستید و حرفتان را می زنیذ!

مفقود شدن ١٠ تن از اعضای و قوه قضاييه بايد پاسخ گو باشد...

مفقود شدن ١٠ تن از اعضای

سنديکای فلزکار و قوه قضاييه بايد پاسخ گو باشد...

کميته پيگيری سه شنبه ١۵ ارديبهشت ١٣٨٨

١٠ تن از اعضای سنديکای فلزکار/ مکانيک مفقود شد هاند

با گذشت سه روز از دستگيری اعضای سنديکا/ فلزکار مکانيک، اظهار بی اطلاعی مراجع قانونی به اين شبهه دامن می زند که به احتمال زياد نيروهای لباس شخصی اين دستگيرشدگان را دراختيارخود گرفته و آ نها را به زندا نهای اطراف ورامين انتقال داده اند.

موج دستگيری های اول ماه مه درتهران علاوه بر تعرض به اجتماع پارک لاله، نواحی جنوبی تهران و کارخانه های کوچکتر را هم در برگرفته است. کارگران سنديکای فلزکار/ مکانيک واقع در منطقه پاسگاه نعم تآباد که به علت بُعد مسافت و استقرار گسترده نيروهای انتظامی موفق نشدند در پارک لاله تجمع کنند، روز جهانی کارگر را در محل خود برگزار کردند که اين گردهمايی هم از يورش نيروهای امنيتی بی نصيب نشد. طی اين هجوم حدود ٣٠ نفر از کارگران اين سنديکا دستگير و مورد ضرب و شتم لباس شخصی ها قرار گرفتند. حال با گذشت سه روز از اين واقعه هنوز از سرنوشت ١٠ تن ازاعضای سنديکا فلزکار/ مکانيک اطلايی دردست نيست و خانواده های دستگيرشدگان(اعضای سنديکا) همچنان از سرنوشت بستگان خود بی اطلاع هستند.

قوه قضاييه بايد پاسخ گو باشد...

با گذشت سه روز از دستگيرشدگان اجتماع کارگران روزجهانی کارگر هنوز به خانواده های دستگير شده اجازه ملاقات با زندانيان داده نمی شود.

اين موضوع که نگرانی شديد مجامع جهانی را پديد آورده اين احتمال را قوت می بخشد که اوضاع جسمی
دستگيرشدگان
به شدت رو به وخامت دارد. در ادامه سه روز بازداشت و عدم اجازه ملاقات خانواده ها با زندانيان که حتی به شکل مکالمه تلفنی هم امکان پذير نبوده، خانواد ههای زندانيان را بر آن داشته که با ارسال نامه يی سرگشاده، مراجع قانونی را به پاسخ گويی وادار کنند. آقای شاهرودی رييس قوه قضاييه که برای اعدام دل آرا دارابی اشک ريخته به احتمال برای خانواده های دستگيرشدگان ماه مه جدی تر وارد کارزارخواهد شد و استقلال قوه قضاييه را به افکار عمومی نشان خواهد داد.

کميته پيگيری برای ايجاد تشکل های آزاد کارگری

٨٨/٢/ سه شنبه ١۵