محمد مالجو
انسان سیاسی که از پایان جنگ هشتساله بدین سو در درون ایرانیانِ اقتصادزده خفته بود بهناگاه بیدار شده است. شهروندان ایرانی از پایان جنگ هشتساله بدین سو عمدتاً خوشبختی را از رهگذر تعقیب منافع شخصی در چارچوب فعالیتهای اقتصادی جستوجو میکردند. پیشرفت تحصیلی و ارتقای شغلی و دستیابی هر چه بیشتر به امکانات رفاهی برای خود و خانوادهی خود در صدر فهرست دغدغههای بخش عمدهای از شهروندان ایرانی قرار داشت. نهاینکه در جستوجوی منافع همگانی نبودند، بودند. نهاینکه دغدغهی اموری چون برابریخواهی و دموکراسی و عدالتطلبی و مشارکتجویی و غیره را نداشتند، داشتند. اما این همه در سبد رفتارهای روزمرهشان از وزن کمتری برخوردار بود و غالباً از مجرای نهاد سیاسی انتخابات دنبال میشد. کنش سیاسی بخشهای گستردهای از شهروندان ایرانی در حوزهی سیاست یا به مشارکت در انتخابات برای تحقق دغدغههای همگانی خویش منحصر میشد یا به تحریم انتخابات با همین منظور. رأیدادن یا رأیندادن برای بخشهای گستردهای از شهروندان ایرانی تقریباً یگانه نوع مشارکت سیاسی بود. سایر انواع مشارکت سیاسیْ بس کمفروغ بودند. انسان سیاسیای که درون شهروندان اقتصادزده خفته بود فقط چهارسال یکبار بیدار میشد.
از مهمترین وجوه تحولاتی که از 22 خرداد بدین سو رخ داده یکی نیز عبارت است از تلاش گستردهی بسیاری از شهروندان فعال ایرانی برای تعریف و تحقق سایر انواع مشارکت سیاسی غیر از رأیدهی. وقتی اصل نهاد رأیگیری به موضوع منازعه بدل شد و از حیّز انتفاع افتاد، بسیاری از شهروندان نهایتاً رأیدهی را به چشم شیوهای ناکارا برای مشارکت سیاسی نگریستند و شیوههای دیگری را برای تأثیرگذاری در حوزهی سیاست برگزیدند. تحول بنیادینی که از 22 خرداد بدین سو ناگهان به وقوع پیوسته از یک سو عبارت است از مشروعیتزدایی از رأیدهی در حکم پادزهری برای دگرگونیهای بنیادین و از دیگر سو مشروعیتزایی برای سایر انواع مشارکت سیاسی. این یعنی ظهور انسان سیاسی از بطن شهروندان اقتصادزدهای که پیشترها خوشبختی را به طور انفرادی در حوزهی اقتصاد میجستند و در حوزهی سیاست اما فقط به کمهزینهترین نوع مشارکت سیاسی یعنی رأیدادن یا رأیندادن اکتفا میکردند. تولد انسان سیاسی باعث خواهد شد حیات ایرانی از مرکز ثقل جدیدی برخوردار شود.
0 comments:
Post a Comment