Wednesday, August 19, 2009

اعتصاب عمومی سرخ و دو راهی جنبش سبز

پوریا راجی- 27 مرداد

من بر زمین واقعیت جامعه بورژوا ایستاده ام تا درآن نیروها واهرم هایی بیابم که با آنها بر جامعه چیره شوم.(تروتسکی)

وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بیانگرآنست که ایران یکی از زمانهای تاریخی خود را تجربه می کند، نه تنها می توان سرنوشت خودرابسازد بلکه می تواند به عنوان آزمونی برای پسماندهای ذهنی فرهنگ اندیشه پسا مدرن به حساب آید.تعیین کننده است نه تنها به علت ماهیت و به ثمر نشستن جنبش سبز به رهبری ریزشیهای رژیم در گذر ایدئولوگ به سوی حکومت اسلامی، بلکه به این علت که فرصت مناسب و اندکی است برای این که مردم ایران گرد هسته طبقاتی نوینی خود را از نظر ایدئولوژیک باز سازند وتنها زمانی این امر ممکن می گرددکه پرولتاریای ایران با همان ویژگی های مشخصش، خود را با خرده بورژوازی و جنبش سبز حل نکند وبا ابزار در دست خویش خرده بورژوازی را بر سر دو راهی انتخاب بگذارد وبا کنش انقلابی سبب جذب خرده بورژوازي، که در تمام 30 سال گذشته رژیم حذف یا سرکوب شده است و درگیر بحران اقتصادی و مذهبی است گردد. وجه مشترک بدنه و رهبری جنبش سبز حذف شدن است.

آنچه در 2ماه گذشته روی داد و عدم کنشگری یا کنشگری منفرد کارگران ایرانی، در صورت ادامه این روند دورنمایی تاریک پیش روی کارگران ایران و جنبش چپ می گذارد.

در باب ماهیت و رهبری جنبش سبز و آثار مثبت آن مطالب زیادی نوشته شده است.در این نوشتار به نقد جنبش چپ می پردازیم.

میر حسین موسوی نخست وزیر کشتارهای دهه 60 ثابت کرده است به اهمیت زمان در انقلاب پی نبرده است و ساختار شکنی انقلابی نیست.اما چه خوشمان بیایدو چه نه جنبش سبزبه رهبری میر حسین رشد کرده است و فریاد مطالبات خرده بورژوازی ایران است.از سویی بورژوازی ریزشی نظام در پشت آن با شمایل مضحک خود ایستاده است. این تصوری نا درست است که بپنداریم جبش سبز به رهبری میر حسین روند رشد صعودی خود را ادامه خواهد داد. تنا قضات ژرف در رهبری ، بدنه جنبش رشد هواداران نوپای خود را می خشکاند.هر چند رژیم سرکوبگر با جامعه ای جوان پیش روست که دغدغه اقتصادی و روابط امن جنسی و... را دیگر نه افزایش ظرفیت دانشگاه پر می کند و نه تبلیغات رسانه ملی در راستای مهندسی اجتماعی و... . بحران اجتماعی فریاد خود را در ناله میر حسین پژواک می دهد.

به نظر می آید پاراد وکس میر حسین برای جذب حمایت احزاب و گروههای مختلف با گرایشات سیاسی متقابل (در انتخابات وپس از آن)بی شباهت به فا حشگی سیاسی نیست،: زمانی که قصد ساخت بنیانی نو و تغییرات ژرف داری نشانگر عدم شناخت مطالبات خود وحامیان است.

دگماتیسمی که گروهی از حامیان و هواداران میرحسین را فراگرفته، جوابی جز ساختن فرهنگ لغت میر حسین و ترجمه و تحریف جملاتش برای گریز از واقعیت ندارد ویا او را استراتژر بزرگ می نامند. سخن اینست که استراتژر بزرگ هدف را چارچوب مند نشناخته است و تغییر استراتژی در عدم شناخت هدف برون رفتی جز تغییر ژرف و حتی تقابل با هدف اساسی جنبش در بر ندارد.

از سوی دیگر بدنه اصلی جنبش سبز علاوه بر ویژگی های کلاسیک اقتصادی و اجتماعی خرده بورژوازی دارای 2 ویژگی بارز است :1). سوژه ذهنی آشفته و بدبینی آن نسبت به انقلاب به معنای کلاسیکش که ثمره 30سال تلاش جمهوری اسلامی است.

2).حافظه تاریخی کوتاه مدت ویا شناخت درهم ریخته وآشفته تاریخی، که قطعا جمهوری اسلامی در ایجاد سوژه ذهنی این چنین تاثیر گذار بوده است.این ویژگی در کنار هنجارزدایی نسل جدید سبب تشکیل توده ای بی هنجار شده است که ماشین مهندسی اجتماعی این توده مذاب رادر بزنگاهها در معرض هجوم ارزشهای هدفمند خود قرار می دهد.

حمایت امپریالیسم و رسانه هایش از جبش سبز و به تصویر کشیدن بحران اجتماعی خرده بورژوازی و تاکیدش بر عدم نقش تاثیر گذار جنبش چپ و کارگران ایرانی در صفوف این جنبش آشکارا به نظر می آید.

حمایت محافل و احزاب چپ؟! داخل و خارج از کشور از میر حسین بدون تاکید بر نقش کارگران در این مقطع و دریغ از تلاش برای تاکید بر هویت چپ و ارائه الگو جای سوال دارد!!! برای اینکه عملکرد سی ساله شان بدون برنامه و بدور از واقعیات اجتماعی ایران بوده است، باز هم دست به ماجراجویی و فرصت طلبی زده اند ،یا غرق در توهم کودکانه خویش هستند:جنبش خرده بورژوازی آگاهانه بر اساس مطالباتش پیش می رود و رهبرش را آگاهانه در هر مقطع بر می گزیند و گامی بلند در نیل به اهداف چپ از طریق مطالبات دموکراتیک وحقوق بشری می باشد !!یا با پاسخ به سوال انتزاعی کدامیک شر کمتری هستند به این برآورد رسیده اند،لازم به ذکر است جمهوری اسلامی به مثابه کل به همه اینها(اصلاحات،ریزشی، اصول گرا و...)به عنوان اجزا نیاز دارد. حتی اگر در پاره ای موارد در تناقض آشکار و مقابل یکدگر قرار گیرند.باید از این تناقض اجزا علیه کل در راستای مبارزه با سرمایه و ابزارش استفاده کرد نه اینکه درگیر پوست اندازی اجزا شویم.

از نقد حمایت محافل و احزاب چپ از میر حسین در انتخابات بگذریم که در مقاله ای تحت عنوان تحلیلی بر انتخابات پیش از این پرداخته شد.

میر حسین تکلیف خود با کارگران ایرانی را یکسره کرده است، حتی بر اساس سیاست دیرینه اش در پرده ابهام و کلی گویی نگذاشت.از سویی احمقانه است که تصور کنیم سرمایه پشت عناصر حکومت که نوک پیکان جنبش سبز به سوی آنهاست، با سقوط آنها سقوط می کند ویا متزلزل می گردد . حضور دوباره سرمایه داری دولتی – مالی و بورژوازی نهادهای نظامی ومافیای اقتصادی در ساختار برآمده از جنبش سبز انکار نا پذیر است، چه برسد به حضور همیشگی فاشیسم دینی در طول و غایت این پروسه تغییر.اشخاص(دیکتاتورها) نیستند که ساختار دیکتاتوری و فاشیسم را ساخته اند، بلکه ساختار و ماهیت سرمایه و فاشیسم دینی است که فاشیست ساز است.

به نظر می آید، ادامه حرکت جنبش سبز سبب تکامل و تناقضات آن می شود.اگر کارگران کاری کنند و دست روی دست بگذارند،باید عواقب ناشی مانند بی اعتمادی به آنان، خفقان بیشتر و... را در کنار از دست دادن فرصت پذیرا باشند. در شرایط وخیم سرمایه داری دولتی وبن بست اقتصادی و بحران اجتماعی ،خرده بورژوازی تلاش می کند به دنبال ابزاری گردد که او را از شر حکومت رها سازد.در این برهه می توان خرده بورژوازی را با کارگران همراه کرد. اما چگونه؟حضور طبقه کارگر به چه شکل و چه ابزاری؟

عدم وجود حزب کارگری سبب می گردد گام اول و اساسی فرا خوان برای اعتصاب عمومی باشد.موقعیت عینی و تجربه کارگران ایرانی در اعتراضات و اعتصابات(کارگران ایران خودرو،نیشکر هفت تپه و...)اعتصابات عمومی را راهگشا به نظر می رساند.

قطعا ایجاد اتحادی متشکل از دانشجویان،زنان و معلمان در کنار کارگران می تواند سبب هماهنگی و ثبات عمل و برنامه ریزی در این راستا باشد.

جنبش نوپای دانشجویان چپ می تواند، ایجاد هماهنگی وارتباط با کارگران از طریق زبان مشترک صدها هزار کارگر رقم زند.به نظر می آید در این صورت خرده بورژوازی ایران بر سر دو راهی انتخاب قرار می گیرد، تناسب میا ن خرده بورژوازی سرشار از شور انقلابی و 88 رادیکالیسم جنبش کارگری، عدم مماشت آن در کنار نقش محوری دانشجویان چپ در روشن کردن ماهیت و ظرفیت جنبش سبز و خط مشی رهبرانش سبب همراهی خرده بورژوازی گردد.


0 comments: